بایدن سرگردان میان جامعه دوقطبی آمریکا-راهبرد معاصر

بایدن سرگردان میان جامعه دوقطبی آمریکا

امپراطوری‌ها به‌صورت دراماتیکی در اوج قدرت و قله اقتدار به ناگهان سیر نزولی را می‌پیمایند و در طی سال‌ها و دهه‌ها به یک قدرت معمولی یا قدرتی در تاریخ زندگی بشری تبدیل می‌شوند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۲ - ۰۵ بهمن ۱۳۹۹ - 2021 January 24
کد خبر: ۷۵۰۹۴

به گزارش راهبرد معاصر؛ مصطفی هدایی در یادداشتی نوشت: امپراطوری‌ها به‌صورت دراماتیکی در اوج قدرت و قله اقتدار به ناگهان سیر نزولی را می‌پیمایند و در طی سال‌ها و دهه‌ها به یک قدرت معمولی یا قدرتی در تاریخ زندگی بشری تبدیل می‌شوند. این سنت تاریخی است که تا به امروز استوار بوده و هیچ ابرقدرتی را از آن گریزی نبوده است. اصولا زمانی‌که ابرقدرتی در جهان در حال یکه‌تازی است، قدرت‌های ریز و متوسط به‌تدریج در حال اوج گرفتن هستند و این داستان در نیم‌قرن گذشته تاریخ روابط بین‌الملل خود را به اثبات رسانده است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ یکی از قطب‌های قدرت جهانی، برخی را بر آن داشت تا از عبارت پایان تاریخ و پیروزی لیبرال دموکراسی سخن برآورند ولی آگاهانی همچون هنری کیسینجر در حال کنکاش در تاریخ و قدرت نوظهور چین بودند.پس از جنگ جهانی دوم و تغییر سیاست خارجی آمریکا از انزواطلبی به سمت مداخله در سراسر جهان، مجموعه‌ای از تحولات در نیم‌قرن این قدرت برتر را به سمت زوال و نابودی کشانده است. اما نقطه اوج این مداخلات در غرب آسیا و خلیج‌فارس با لشکرکشی نظامی ائتلاف به رهبری آمریکا در جنگ اول خلیج‌فارس رقم خورد. آمریکا برای اولین بار برای برهم زدن موازنه قدرت در منطقه حمله مستقیم را انتخاب کرد ولی آگاهانه عراق را اشغال نکرد ولی همین موضوع توانست تحولاتی را به دنبال داشته باشد که به لشکرکشی زمینی، هوایی و دریایی به افغانستان و عراق در ابتدای قرن ۲۱ منتهی شد و هزاران میلیارد دلار هزینه‌بر دستان آمریکا گذاشت.

 

اما پیش‌تر از آن و اتفاقاتی که باعث شد تا آمریکا وارد مداخلات بیشتری در منطقه غرب آسیا شود، وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. انقلابی که شرق و غرب را به چالش کشید و از محورهای مهم مبارزاتی مقابله با استکبار به سرکردگی آمریکا بود. این روند تا جنگ‌های اول و دوم خلیج‌فارس، سیطره و سلطه‌طلبی آمریکا را با چالش جدی روبه‌رو ساخت. به گفته استفان ام والت؛ استاد روابط بین‌الملل آمریکایی، «وقتی‌که تاریخ‌نگاران در آینده به دنبال لحظه‌ای باشند که« امپراطوری آمریکا»به اوج خود رسید وسپس شروع به افول کرد، جنگی که۳۰ سال پیش آغاز شد، نقطه شروع خوبی برای آغاز این لحظه است.» سردار سرلشکر شهید حاج قاسم سلیمانی در شهریور ۱۳۹۴ و در بیست و یکمین مجمع سراسری فرماندهان سپاه به‌خوبی بابیان این‌که انقلاب اسلامی یکی از دلایل فروپاشی آمریکا بوده، گفته بود:« جغرافیای شمال آفریقا و خاورمیانه است که تأثیر بسیار اساسی را در برپایی قدرت آمریکا و بعد از شکل‌گیری انقلاب اسلامی در فروپاشی این قدرت دارد.»به‌هرروی دو دهه ابتدایی قرن ۲۱ ضربات مهلکی بر پیکره آمریکا واردشده و درروی کارآمدن دونالد ترامپ زمانی بود تا بحران‌های آمریکایی از زبان رئیس‌جمهور وقتش جاری شود. ترک‌های ساختمان قدرت آمریکا به حفرهای بزرگ و غیرقابل‌ترمیم تبدیل‌شده‌اند که یک‌قلم از آن‌ها هزینه هفت هزار میلیارد دلاری در جنگ عراق و افغانستان است. پیامد بحران‌های نظامی و اقتصادی خود را در شکاف‌های بزرگ اجتماعی و فرهنگی جامعه آمریکا بروز داده و برای اولین بار در چند دهه اخیر شاهد یک جامعه به‌شدت دوقطبی شده با پتانسیل فروپاشی هستیم.

 

پیروزی جوبایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چالش‌ها و بحران‌های خطرناکی را بروز داد که نقش این کشور را در جهان به‌سرعت تبدیل به یک قدرت معمولی خواهد ساخت و سیاست خارجی این کشور از گذشته نیز متزلزل‌تر خواهد شد. به بیانی شفاف ما شاهد حرکت جهانی قدرت از غرب به شرق هستیم و قربانی اصلی این تغییر محور آمریکا و سیاست‌های جاه‌طلبانه‌اش خواهد بود. به‌طور خلاصه می‌توان گفت:

 

۱- انتقال قدرت در آمریکا که مدعی رهبری دموکراسی لیبرالی است با بحران مواجه است و نخبگان سیاسی هیچ تفوقی برای چرخش نخبگانی ندارند. دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه برخلاف دوره‌های گذشته درگیر یک جنگ سیاسی و خیابانی بی‌پایانی شده‌اند و گروه‌های هویت طلب و ملی‌گرا رودرروی جهان‌وطن انگاران قرارگرفته‌اند. این دوپارگی حاصلی جز گسیل بخش اعظم اقتدار و قدرت آمریکا به چالش‌های داخلی نخواهد داشت و توان آن را برای مداخلات در سیاست‌های جهانی به‌شدت کاهش خواهد داد.

 

۲- اخلاق در جامعه و سیاست آمریکایی به قهقرا رفته است. دونالد ترامپ در آخرین روز کاری خود کسانی را عفو کرد که متهمین و مجرمین در حوزه اقتصادی و جنایت‌های جنگی بودند. این نامه‌های عفو به کاسبی مقامات کاخ سفید باقدرت تشابه داشتند. نشریه نیویورک‌تایمز در مقاله‌ای نوشت نزدیک‌ترین همکاران دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، به دلیل کمک درروند عفو مجرمان ده‌ها هزار دلار کسب درآمد کرده‌اند. تعدادی از این عفوها متعلق به کلاهبرداران، قاچاقچیان مواد مخدر و جانیان بود!

 

۳- خانواده جو بایدن یکی از متهمان اصلی رشوه‌خواری در اقتصاد آمریکا است و هانتر بایدن؛ پسر رئیس‌جمهور آمریکا علاوه بر رشوه‌هایی که در پرونده‌های نفتی اوکراین دریافت کرده، فساد اخلاقی وحشتناکی دارد که تصاویر ولنگاری‌های وی در فضای مجازی منتشر شد. در همین راستا مارجری گرین؛ نماینده جمهوری‌خواه کنگره خواهان استیضاح جو بایدن به دلیل سوءاستفاده از قدرت در زمان اوباما شده و وی را لایق ریاست جمهوری آمریکا نمی‌داند. این امر، چالش جدیدی در قدرت آمریکا ایجاد می‌کند و وارد فاز جدیدی از درگیری‌های سیاسی در سطح کنگره و دولت خواهیم شد.

 

۴- خروج ترامپ از دولت به معنای پایان عصر ترامپیسم نیست. ترامپیست ها از نژادپرست‌ترین افراد جامعه آمریکا هستند و خواهان قرار گرفتن آمریکا در اولویت سیاست‌های آمریکا هستند. یعنی اول آمریکا و بعد باقی ماجراهای این کشور در خارج از مرزها. امری که به‌شدت سیاست خارجی این کشور را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد. بحران‌های نژادی و اجتماعی آمریکا، هزینه‌های بسیاری را به دنبال داشته که یکی از نمودهای چنین بحرانی را در انتخابات و تسخیر کنگره به دست معترضین شاهد بودیم.

 

۵- آنچه به‌عنوان میراث ترامپ برای بایدن باقی‌مانده نه خرابه‌ای است که ترامپ ایجاد کرده بلکه ماحصل دهه‌ها بحران و مداخلات آمریکا در سیاست خارجی است که ترامپ آن‌ها را بر روی آب آورد. بایدن هیچ توانمندی در مدیریت این بحران‌ها ندارد بلکه او و تیمی که بر سرکار آورده، میخ آخر را بر تابوت آمریکا خواهد کوبید و دنیای پیش رو پایان تاریخ آمریکایی و شروع و ظهور قدرت در شرق خواهد بود./ تهران نیوز

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده